توهم سازشکاران با اسرائیل آن است که دمکراسی مخالف فاشیسم است، اسرائیلی ها فاشیست ترین هستند
اصولا ، اسم زیبای «لیبرال دمکراسی» متشکل از دو دروغ شاخدار است
دروغ اول «لیبرال» یعنی آزادی که در عمل ، غربی ها ، چه در دوران استعمار تا 60 سال قبل و چه پس از آن در استعمار نوین ، جز با قتل و غارت و بمباران و کشتار ، هیچ خدمتی نکرده اند
هر کجا مردم آن ها با آزادی خود کاری انجام دادند حتی در حد «حاکمیت بر نفت» ،؛ بلافاصله کودتا کردند
در مورد «دمکراسی» هم «رای مردم» برای حاکمیت «لیبرال دمکراسی صهیونیسم» هیچ ارزش نداشت
آنان هر کجا مردم ش رای بر خلاف نظر آن ها دادند را کودتا یا بمباران یا تحریم وحشیانه کردند
در کشورهای خودشان ، بردگی فکری توسط رسانه های انحصاری صهیونیستی وجود داشت و آنان هر چه می خواستند را القاء می کردند و فاشیستی ترین جو را می ساختند
کشور دمکراتیک اسرائیل و تنها دمکراسی در خاورمیانه ؛ به ادعای رسانه های غربی (که انصافا درست می گویند زیرا هیچ کشوری به اندازه این اشغالگران وحشی نیست) نظر سنجی هایی را بیرون داده است که در آن، اشغالگران فلسطین ، با اکثریت قاطع، بر قتل عام همه فلسطینیان تاکید کرده اند و کاملا دمکراتیک وحشی ، فاشیستی ترین ماهیت را نشان داده اند
خبر آنلاین 7 مرداد 1404 - 18:33 با جامعه فاشیستی اسراییل چه می توان کرد؟
امین بزرگیان پژوهشگر دپارتمان مردم شناسی دانشگاه نیس فرانسه نوشت :
آدورنو و هورکهایمر در کتاب دیالکتیک روشنگری پیش کشیدند، طنین تازه ای می یابد. آنها چندی پس از سقوط نازیسم نوشتند که فاشیسم را باید محصول نظم سرمایه داری دانست. فاشیسم، حاصل همان عقلانیت سرد و سلطه جوی مدرن است، نه صرفاً بازگشت به بربریت یا جنون فردی. برای آن ها، آشوویتس نتیجه ی عقل مدرن بدون اخلاق است – نه انحراف از عقل، بلکه محصول «عقل ابزاریِ ناب».
بر اساس نظر سنجی اخیر روزنامه اسرائیلی ها ارتص، هشتاد و دو درصد از یهودیان اسراییلی از پاکسازی غزه حمایت می کنند، و شصت و پنج درصد خواهان قتل عام همه مردان زنان و کودکان فلسطینی هستند. شاید روشن باشد که با یک دولت فاشیستی چه باید کرد، اما با یک جامعه فاشیستی چه می توان کرد؟ آنهم جامعه ای که مدام بر بستر این ادعا قرار گرفته است که تنها دموکراسی منطقه است؟ برخلاف گفتمان رایج حقوق بشر که جنایت اسراییل را محدود به دولت، و از آن دهشتناک تر محدود به دولت راست گرای نتانیاهو تصویر می کند، دیگر جای تردیدی باقی نمانده که ما با یک جامعه و دولت فاشیستی روبرو هستیم؛ تا جایی که می توانیم به صراحت اعلام کنیم که اسراییل بزرگترین دولت-ملت فاشیستی (نه تنها منطقه که) دوران ماست.
*متن کامل را در آدرس زیر 👇👇👇 ببینید*
7 مرداد 1404 - 18:33
با جامعه فاشیستی اسراییل چه می توان کرد؟
امین بزرگیان

آدورنو و هورکهایمر در کتاب دیالکتیک روشنگری پیش کشیدند، طنین تازه ای می یابد. آنها چندی پس از سقوط نازیسم نوشتند که فاشیسم را باید محصول نظم سرمایه داری دانست. فاشیسم، حاصل همان عقلانیت سرد و سلطه جوی مدرن است، نه صرفاً بازگشت به بربریت یا جنون فردی. برای آن ها، آشوویتس نتیجه ی عقل مدرن بدون اخلاق است – نه انحراف از عقل، بلکه محصول «عقل ابزاریِ ناب».
گروه اندیشه: امین بزرگیان پژوهشگر دپارتمان مردم شناسی دانشگاه نیس فرانسه در مطلبی کوتاه کشتار کودکان و مردم را در فلسطین و غزه ریشه یابی می کند. این مطلب را می خوانید:
بر اساس نظر سنجی اخیر روزنامه اسرائیلی ها ارتص، هشتاد و دو درصد از یهودیان اسراییلی از پاکسازی غزه حمایت می کنند، و شصت و پنج درصد خواهان قتل عام همه مردان زنان و کودکان فلسطینی هستند. شاید روشن باشد که با یک دولت فاشیستی چه باید کرد، اما با یک جامعه فاشیستی چه می توان کرد؟ آنهم جامعه ای که مدام بر بستر این ادعا قرار گرفته است که تنها دموکراسی منطقه است؟ برخلاف گفتمان رایج حقوق بشر که جنایت اسراییل را محدود به دولت، و از آن دهشتناک تر محدود به دولت راست گرای نتانیاهو تصویر می کند، دیگر جای تردیدی باقی نمانده که ما با یک جامعه و دولت فاشیستی روبرو هستیم؛ تا جایی که می توانیم به صراحت اعلام کنیم که اسراییل بزرگترین دولت-ملت فاشیستی (نه تنها منطقه که) دوران ماست.
پاسخ به این سوال که با چنین دولت-ملتی چه باید کرد، ساده نیست. در نظم مدرن تنها موردی که حمله نظامی در آن توجیه قانونی و حقوقی شده، چنین وضعیتی است. حمله نظامی به آلمان نازی، بطوری که تمام شهرهای آن مورد حمله جبهه متفقین قرار گرفت، با این اصل حقوقی موجه شد که ما نه فقط با هیتلر بلکه با ساختار اجتماعی و فرهنگی فاشیستی روبرو هستیم؛ اما حال طرف مقابل بزرگترین متحد آمریکا و محصول خود نظم جهانی است.
پس از جنگ دوم گمان بر این بود که نظم ساختاری دموکراتیک و نهادینه شدن آزادی راه جلوگیری از فاشیسم است؛ اما امروزه به وضوح روشن شده که نه فقط در اسراییل، بلکه در اقصی نقاط جهان، ساختار دموکراتیک لزوماً سازنده انسان معمولی هم نیست چه برسد به رؤیای انسان و جامعه اخلاقی، مدرن و دموکراتیک.
اینجاست که آنچه آدورنو و هورکهایمر در کتاب دیالکتیک روشنگری پیش کشیدند، طنین تازه ای می یابد. آنها چندی پس از سقوط نازیسم نوشتند که فاشیسم را باید محصول نظم سرمایه داری دانست. فاشیسم، حاصل همان عقلانیت سرد و سلطه جوی مدرن است، نه صرفاً بازگشت به بربریت یا جنون فردی. برای آن ها، آشوویتس نتیجه ی عقل مدرن بدون اخلاق است – نه انحراف از عقل، بلکه محصول «عقل ابزاریِ ناب».
در دنیایی که فرهنگ به کالا تبدیل شده است، تمامی عناصر فرهنگی از موسیقی گرفته تا خود انتخابات و حزب تبدیل به ابزاری برای یکدست سازی، انفعال، و کنترل ذهنی مردم می شوند.در این فضای انفعال فرهنگی، انسان ها دیگر اهل تفکر و مقاومت نیستند، فقط مصرف می کنند، سرگرم می شوند، و آماده پذیرش قدرت های توتالیتر می گردند. این نوع جامعه، حتی درون یک نظم صوری دموکراتیک به سادگی می تواند به فاشیسم تن دهد.
* امین بزرگیان پژوهشگر دپارتمان مردم شناسی دانشگاه نیس فرانسه
*منبع: کانال نویسنده
@AminBozorgiyan
216216
کد خبر 2095902
منبع : سایت خبر آنلاین
https://www.khabaronline.ir/news/2095902
تذکر : نقل از رسانه های دیگر ، به معنای تایید محتوای آن ها نیست ، صرفا جهت مستند بودن مطالب است
برخی از تصاویر در کروم یا فایر فاکس دیده نمی شود ، اگر تصویری را ندیدید ، بروزر دیگر را آزمایش کنید + نوشته شده در جمعه سی و یکم مرداد ۱۴۰۴ ساعت 17:37 توسط مدیر |